loading...
:::.سایت رمان های باحال.:::
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
دانلود رمان گمگشته راه برای موبایل apk و jar 0 175 mehdi
دانلود رمان صبح آرزو برای موبایل 0 75 mehdi
جلد دوم رمان اشک عشق 0 544 mehdi
دانلود رمان چشم های من برای موبایل 0 24 mehdi
دانلود رمان همسان من برای گوشی لمسی 0 139 mehdi
دانلود رمان برای موبایل،عاشقی کن محیا 0 22 mehdi
کتاب رمان فارسی در آغوش باد برای موبایل 0 32 mehdi
مان عاشقانه دیکته ي زندگي برای موبایل 0 52 mehdi
دانلود رمان مهیج پسران بد برای موبایل-آندروید و جاوا 0 53 mehdi
رمان بسیار زیبا و عاشقانه پرتگاه عشق برای موبایل 0 61 mehdi
رمان عاشقانه و جدید برای موبایل\"غریبه آشنای من\" 0 488 mehdi
رمان غرور تلخ برای آندروید و جاوا 0 31 mehdi
رمان مرثیه عشق،رمان موبایل 0 20 mehdi
رمان آن پنج دقیقه برای گوشی همراه 0 18 mehdi
رمان جدید و زیبای گروگان دوست داشتنی برای موبایل 0 134 mehdi
رمان عاشقانه غربت غریبانه ی من برای موبایل و کامپیوتر 0 121 mehdi
دانلود رمان وشاید گاهی عشق برای موبایل،آندروید،جاوا،آیفون 0 97 mehdi
دانلود رمان عاشقانه موسیقی ممنوع،pdf و apk و java 0 87 mehdi
رمان عاشقانه دیکته ي زندگي برای موبایل 0 38 mehdi
mehdi بازدید : 25 سه شنبه 29 بهمن 1392 نظرات (0)

 

دانلود رمان عاشقانه و ترسناک نفرین یک جسد برای موبایل و کامپیوتر
خلاصه رمان: داستان در مورد دختریه که به خاطر درآوردن خرج خودش وارد یه خونه میشه تا همدم یک زن میانسال باشه،اما متوجه میشه اون خونه زیاد شرایط طبیعی نداره.
 
قسمتی از رمان:
 
اگه زورم میرسید دست می انداختم گردن استاد وخفه اش میکردم.ساعت سه بعد از ظهر به خاطر این کچل،موندم دانشگاه ودارم شُر شر عرق میریزم.مابقی کلاسها از هفته پیش تموم شده بود اما این آقا میخواست نونش حلال باشه وبه زور بره تو بهشت.ترانه با آرنج به بازوم زد.با حرص نگاهش کردم:دستمو شکوندی! چته؟
انگشت اشاره اشو جلوی صورتش چرخوند:همه چیم میزونه؟
-آره خبر مرگت
ترانه یه دختر لاغر 19 ساله یعنی همسن خودم.سفید پوست با چشمهای سبز ودرشت وموهای فر(البته موقت)خرمایی.فوق العاده شیک پوش وخوش آرایش.با اینکه قدش از من بلندتر بود وبه یک متر وهفتاد میرسید بازم همیشه کفش های پاشنه بلند میپوشیدو با این کارش قدش از من که همیشه اسپورت پام میکردم یه سروگردن میزد بالا. با50% پسرهای دانشگاه رفیق بود.البته دله نبودا !! بر اساس منفعتش رفیق میشد.من نمیدونم وقتی استاد یه مرد کچل وخپله.دانشجوها هم همه دخترن واسه چی هر دقیقه از من میپرسه میزونه یا نه!
با دلخوری گفت: مگه نگفتی میزونم!
از فکر بیرون اومدم:چرا گفتم.چطور؟
با لبخند لوسی گفت: پس واسه چی زوم کردی روم؟
چشمهامو خمار کردم وبا عشوه گفتم: میخوام بخورمت هلو
خودشو بیشتر لوس کرد وبا لحن حاوی اعتمادبه نفس گفت:از همون اولش هم معلوم بود بهم نظر داری..

 

ابروهامو تو هم کردم:خفه شو بابا. نِی قلیون.
 
دانلود رمان:

جاوا nefrin yek jasad java

پی دی اف  nefrin yek jasad pdf

تبلت  nefrin yek jasad epub

آندروید nefrin yek jasad apk
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 77
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 48
  • باردید دیروز : 8
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 105
  • بازدید ماه : 223
  • بازدید سال : 1,121
  • بازدید کلی : 4,372
  • کدهای اختصاصی